..:: عشق ::.. عاشق تنها را زیارت کردن است ...
بوي موهات زير بارون،بوي گندمزار نمناك، بوي سبزه زار خيس، بوي خيس تن خاك، جاده هاي مهربوني، رگهاي آبي دستات، بوي گل تو شوره زار ...
وقتي كه بارون مي باره، تو رو ياد من مي آره ...
نازنينم امشب غمي متفاوت از قبل توي قلبم سنگيني مي كنه. نمي دونم چيكار بايد بكنم. تنهام. كسي نيست كه بتونم يه كم براش حرف بزنم تا آرومم كنه. تو هم كه خيلي دوري و شريك اين تنهايي ...
كاش مي تونستم آرومت كنم. حتي نمي تونم در مورد خودمون حرف بزنم. آخه چي بگم ... ؟! مي دوني توي آسمون دلم وقتي تك ستارم داره سوسو مي زنه چقدر سخته لحظات كوتاه خاموشي ... ؟
چه تراژدي عجيبي شده، نه ؟ انگار اين قصه كه نه غصه تمومي نداره. به خدا سنگينه. كاشكي زودتر تموم بشه. مگه من و تو چقدر ظرفيت و تحمل داريم ... ؟ مي بيني؟ مي بيني چقدر از "محمد" دور شدم. فقط تو مي دوني چي دارم مي گم.
آره، تنهايي سخته، مثل گم شدن توي عمق نگاهت. تنهايي سخته، مثل تحمل حسرت نگاهت. تنهايي سخته، مثل غربت دوري دستاي من و تو. مثل تفسير بغض سنگين تنهايي توي ولنتاين امسال ... .