غم انقدر دارم که می خواهم تمام فصلها را بر سفره رنگین خود بنشانمت
بنشین
غمی نیست ... !!!
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۸۶ ساعت ۱:۴۱ ب.ظ توسط محمد
|
..:::: صدای بارون ::::....
بار الها تو بدان بزرگی در آسمانها آرزویی بدین کوچکی را توانی برآورده کرد آیا ؟
این خطوط سیاه سر در گمدل من، روح من، روان من است
آنچه از عشق "تو" رقم زده ام
شیره ی جان ناتوان من است
..........::::::::::::::::::.........
هی فلانی ...
زندگی شاید همین باشد
..........::::::::::::::::::.........
نوشته‌های پیشین
- فروردین ۱۴۰۲
- مرداد ۱۴۰۰
- مرداد ۱۳۹۷
- اردیبهشت ۱۳۹۶
- آبان ۱۳۹۵
- آبان ۱۳۹۴
- آبان ۱۳۹۳
- خرداد ۱۳۹۳
- مهر ۱۳۹۲
- تیر ۱۳۹۲
- اردیبهشت ۱۳۹۲
- دی ۱۳۹۱
- آذر ۱۳۹۱
- آبان ۱۳۹۱
- شهریور ۱۳۹۱
- خرداد ۱۳۹۱
- اردیبهشت ۱۳۹۱
- فروردین ۱۳۹۱
- اسفند ۱۳۹۰
- بهمن ۱۳۹۰
- خرداد ۱۳۹۰
- اردیبهشت ۱۳۹۰
- آذر ۱۳۸۹
- آبان ۱۳۸۹
- تیر ۱۳۸۹
- خرداد ۱۳۸۹
- بهمن ۱۳۸۸
- دی ۱۳۸۸
- آذر ۱۳۸۸
- آبان ۱۳۸۸
- شهریور ۱۳۸۸
- خرداد ۱۳۸۸
- مهر ۱۳۸۷
- تیر ۱۳۸۷
- خرداد ۱۳۸۷
- اردیبهشت ۱۳۸۷
- آرشيو
پیوندها
- بر آبهای نیلی شب
- قلب شکسته
- دانشكده عشق
- زير باران ... هديه ...
- گوناگون
- آرش
- فروغ فرخزاد
- دختري تنها
- مهسا
- هارمونيا
- كد آهنگ
- دلتنگی های من برای عشقم
- نيمه گم شده من
- چرا براي تو زنده مي شدم
- ..:: خبر از او داري ؟ ::..
- عشق ... تنها ماندم اينجا
- آخه من چه گناهی کردم ؟؟؟
- گالری عکس و کلیپ
- نجاتم بده اي خدا
- ارزش هر دل حرفهائيست كه براي نگفتن دارد
- ::: حس غريب :::
- ..:: براي او كه تنهايم گذاشت ::..
- با خدا باش و پادشاهی کن ... رویا
- سپیدار سبز ... بهار
- دانلود کتابهای الکترونیکی
- زن . پنجره . انتظار
- كلبه ي زندگي ( سميه )
- خاطرات کهنه
- می ترسه دلم ... بعد رفتنت بمیره ...